پسرم چرا مریض شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سپهرکم یک هفته است که مریضی...جمعه گذشته من مهمونی دعوت بودم .خونه دکتر ک دوست بابات که صاحب یک دختر ناز شده.........منم نخواستم تورو ببرم که کاش میبردم....شب قبلش دایی ١ از شمال برگشتن و خونه آقاجون بودیم.از بغل دایی پایین نمیودی.بردت بیرون برات دوتا توپ زرد و آبی خرید....تو عاشق توپی گلم............بعد از شام تو راه برگشت بابابزرگت زنگ زد و گفت فردا ناهار بریم اونجا..............ساعت ١٢ ظهر حاضر شدیم و رفتیم.مثل همیشه آبگوشت بود و تو هم خوردی بعدش قرار شد اونجا بمونی تا من برم مهمونی و برگردم ..........ساعت ٣ از خونه بابابزرگت دراومدیم و منم ساعت ٥ رفتم مهمونی تا ٩.................بابات گفت شام هم خونه بابابزرگت دعوتیم..رفتیم اونجا ....آب ...
نویسنده :
معصومه
1:30